تشدید روند فروپاشی حکومت اسلامی،
ضرورت سازمانیابی جنبش کارگری !
کامران پایدار

حکومت اسلامی در طی 33 سال حاکمیت ننگین و سیاهش همیشه صحنه تضاد و درگیری انواع باندهای حکومتی بوده است. اختلاف و تضادهای درونی جناحهای حکومت ماهیتی درون خانوادگی و در عین حال اجتناب ناپذیر دارد. این حکومت که از همان سالیان اول تولد منحوسش با خشم و اعتراض و مبارزه و درگیری گسترده کارگران، زنان و جوانان و همه آحاد مردم زحمتکش روبرو بوده است، دغدغه سی و سه ساله اش قتل و جنایت و سرکوب و سانسور هرچه بیشتر برای بقا و ماندن بوده است. اختلافات و کشمکشهای پر کش و قوس میان جناحهای جانی و سرکوبگر حکومت اسلامی ابدا و هیچگاه ارتباطی با منافع کارگران و زحمتکشان و زنان و جوانان نداشته است.

 اکیدا تضاد و اختلافات سردمداران جنایتکار حکومت ربطی به حقوق زنان و برابری زن و مرد نداشته و ندارد. اختلاف و بحرانهای حاد درون حکومتی به کارگرانی که ماهها و گاها سالهاست دستمزدهایشان را دریافت نکرده٬ و همیشه در معرض خطر اخراج و بیکاری و فقر و گرسنگی و محرومیت و انواع تحقیر و بیحقوقی های روزافزون  قرار دارند٬ چه ارتباطی دارد؟ کارگرانی که برای تهیه هزینه اجاره خانه تا بهداشت و آموزش و درمان و نان شب و همه نیازهای ابتدایی خود و خانواده هایشان در زیر ضرب گرانی و فقر و بیکاری و هزار مشکل دیگر که بانی و باعثش همین حکومت اسلامی سرمایه داران است٬ چه منفعتی در تضادها و دعواهای درون خانوادگی این حکومت سراپا جنایت و جهل دارند؟ براستی زنان و دختران جوانی که با توسل به قوانین قرون وسطی ای و وحشیانه اسلا م و حکومتش 33 سال است به کنج خانه رانده شده اند، بعنوان یک انسان از همه حقوق ابتدایی خود حتی پوشیدن و حق انتخاب نوع لباس محرومند و روسری و چادر و انواع جهالت و مزخرفات مذهبی را به زور شلاق و سنگسار و پونس و شکنجه و تجاوز و هزار مصیبت دیگر به آنها تحمیل نموده اند٬ در تضادها و مناقشات اراذل و اوباش حکومتی چقدر ذینفعند؟ راستی میلیونها دختر و پسر جوانی که به خاطر فقر و بیکاری و محرومیت و همچنین تحمیل خرافات و چرندیات مذهبی توسط حکومت اسلامی قبل از آنکه شکوفا شوند می پژمرند٬ چه منفعتی از تضادهای درون حکومتی حاکمان جور و جهل اسلامی دارند؟ بیش از 33 سال کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان و همه انسانهای آزادیخواه و برابری طلب، با این حکومت درگیرند. این مردم این حکومت را که نماد کامل گند و کثافت اسلام و سرمایه داری است را نخواسته و نمیخواهند.

کارگران و زحمتکشان و همه انسانهای شرافتمند این جامعه از اختلاف طبقاتی، از فقر و گرسنگی و محرومیت، از گرانی و تورم، از بیکاری، از سرکوب و سانسور، از اعدام و سنگسار و تجاوز به جان آمده اند. مسبب و بانی همه رنج و مشقات مردم حکومت اسلام و خدا به زعامت ولی فقیه جنایتکار است. اگر 33 سال است انواع جناحهای حکومت به جان هم افتاده اند، اگر امروز طیف گسترده ای از نیروهای ملی مذهبی و اپوزیسیون اصلاح طلب پرو رژیم در داخل و خارج به صف ایستاده اند برای چیست؟ آیا خاتمی چیها و حجاریانها چه میخواهند؟ آیا موسوی و کروبی مغضوب برای این مردم، برای کارگرانی که 32 ماه است دستمزدهایشان را بالا کشیده اند دلشا ن به درد آمده است؟ آیا فرخ نگهدارها و نهضت آزادی چیهای همیشه نان به نرخ روز خور برای آزادی و برابری و رفاه و احیا حقوق انسان به صف شده اند؟ آیا پاسدار جنایتکاران بد سابقه ای از جنس مخملباف و کدیور و مهاجرانی که حالا لاف فرهنگ می زنند  دلشان به حال این مردم سوخته است؟ آیا امثال سازگاراها و دیگر ژورنالیست های قلم به مزدی که حقيرانه٬ با تزویر و ریاکاری و با بزک چهره خونين دمکراسى در عراق و افغانستان٬ در تلویزیونهای بی بی سی و صداى آمريکا و دیگر تریبونهای نوکر سرمایه داری مجری نمایشات مضحک و دروغ و عوامفریبی هستند برای چه مقصودی به صف شده اند؟ و ...

تمام سعی و تلاش همه این جانوران سمی و خطرناک یک چیز است، همه اینها برای یک هدف میکوشند، خواست و هدف همه این عالیجنابان مفتخور و نامحترم یک چیز است: جمهوری اسلامی بماند، اصلاح شود و کمی شاخ و دمش را کوتاه کنند و همچنان حاکمیت سرمایه و اسلام، ترور و زندان و سرکوب و جنایت و سانسور بردوام باشد! هیچیک از این حضرات اکیدا خواهان برچیدن و نابودی جمهوری اسلامی نیستند، حفظ و بقا و تضمین ادامه کاری جمهوری اسلامی هدف و غایت همه آقایان است. اگر اختلاف نظر و سلیقه ای هست، از حسن نیت آقایان برای تضمین و بقا همین حکومت است. همه اینها برای حفظ نظام سرمایه، برای دزدیهایشان و برای سرپوش نهادن بر همه جنایات 33 ساله شان محتاج درگاه جمهوری اسلامیند. فرخ نگهدارعنصر منفور و بد سابقه میخواهد حذف سوبسیدها اجرا شود منتها با توسل به روشهای متداول و انسانی تر صندوق بین المللی پول و سرمایه داری! تمام هم و تلاش موسوی بازگشت به دوران جنایت و بیداد امام راحل است، همان دورانی که در سال شصت و هفتش فقط در یک قلم جنایت بیش از بیست هزار زندانی سیاسی آزادیخواه و کمونیست را در عرض 2 ماه اعدام و حلق آویز کردند و در گورهای جمعی، در لعنت آبادها، در خاوران ها و تف آبادها مدفون ساختند. دقیقا در همان دوران سیاهی که جناب موسوی قاتل نخست وزیر تشریف داشتند !ایشان میخواهد قانون اساسی را اجرا و احیا کند، اصلا میخواهد پاسدار اسلام و قانون و امام خمینی باشد و...

همه اینها در وحشت از کابوس کمونیسم و چپ و رادیکالیسم و انقلاب بزرگی که برای برچیدن بساط حکومت اسلامی سرمایه داران در راه است شوکه و هراسان شده اند. با بیشرمی، با دروغگویی با عوامفریبی و ریاکاری و با حمایت گسترده مالی و انواع تریبونهای سرمایه داری برای سرکوب و انحراف انقلاب سرخی که در راه است به صف شده و کفش و کلاه کرده اند. اما ما کمونیستهای کارگری در ایران با قاطعیت و با قدرت اجازه نخواهیم داد که بورژوازی با اتکا به عواملش نسخه انحراف و سرکوب انقلاب را، همان طرحی را که هم اکنون در مصر و تونس تحت عنوان دمکراسیخواهی و برپایی حکومتهای انتقالی نظامى با حفظ نظام سرمایه داری قبلی در دست اجراست و میخواهند به مردم و انقلابشان حقنه کنند٬ در اینجا اجرا نماید .

تا آنجا که به ما کارگران و کمونیستهای کارگری، تا آنجا که به همه زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب مربوط میشود صورت مسئله چیز دیگری است. از نظر ما همه جناحهای رنگارنگ حکومتی، و همه اپوزیسیون ملی مذهبی پرو رژیم چه در داخل و چه در خارج همه دعواهایشان و همه جفتک پرانیهایشان علیه همدیگر اکیدا و ابدا ربطی به اهداف و منافع ما نداشته و ندارد. اگر به جان هم افتاده اند زمین زیر پایشان داغ شده و برای حکومتشان "احساس خطر" کرده اند. اگر در سر بالایی همدیگر را گاز میگیرند فقط نگرانیشان، فقط هدفشان، حفظ و بقا و ادامه حیات ننگین این حکومت است. هیچیک از این جناحهای اندرونی و بیرونی حکومت اسلامی منافع و خواستهای ما کارگران و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب را نمایندگی نکرده و نمیکنند. هیچیک از این جریانات ربطی به آزادیخواهی و برابری طلبی، به سکولاریسم و يک جامعه مدرن و یک زندگی شایسته انسان ندارند.

در عین حال لازم به یاد آوریست و نباید از نظر دور داشت که اختلافات و منازعات درون حکومتی هر چقدر عمیق تر باشد٬ به خودی خود عامل مثبتی است برای رشد و گسترش صفوف انقلاب. برای حکومت اسلامی به دنبال هر ریزش اکیدا رویشی در پی نخواهد بود. تعمیق و گسترش اختلافات و شکافهای بیشتر درون حکومتی اجتناب ناپذیر است. آشتی و بازگشت به دوران قبل برای جناحهای حکومتی محال است. با گذشت هر روز و به دنبال جراحی و تصفیه های درونی این حکومت اسلامی است که بیش از پیش تضعیف شده و عریانتر، بی آبروتر و درمانده تر از قبل در مقابل خشم و عصیان انقلاب کارگران و زحمتکشان قرار میگیرد. نمیتوان آینده ای برایشان متصور شد جز اضمحلال و سرنگونی. بسیار تاسف بر جریاناتی که نام کمونیسم کارگری را هم یدک میکشند و عاجز از درک این حقایق ابتدایی انقلابند. همه ما بیاد داریم در جریان اعتراضات سال 88 که این جریانات در حالیکه به کمونیستهای سرسخت کارگری فحاشی مینمودند با دستپاچگی و بسیار عجولانه به زیر عبا و عمامه و پرچم سبزهای جنایتکار حکومتی خزیده بودند و شاید به خاطر ضرورتهای انقلاب انسانیشان بود که  فرصتی برای کشتی گرفتن با موسوی و کروبی نداشتند!؟

هیچ انقلابی با شعار و فراخوان به ثمر نخواهد نشست. جمهوری اسلامی، حکومت جنایت و سرکوب، حکومت سنگسار و اعدام، حکومت هزار بحران بر آخرین پله و در لبه پرتگاه سقوط ایستاده است. این حکومت اگر بتواند از همه بحرانهایش جان بدر ببرد فقط بحران و ورشکستگی اقتصادی کافیست تا بساطش را برچیند. باید توجه داشت هیچ انقلابی بخودی خود در هیچ نقطه ای از دنیا رخ نخواهد داد. خشم و اعتراض و عصیانهای اجتماعی سازماندهی نشده، غیر متشکل و غیر هدفمند  حتی اگر در جایی منجر به سقوط حکومتهایی هم شود هیچگاه به سوسیالیسم، به آزادی به برابری و رفاه عمومی منجر نخواهد شد. آنچه این روزها در اعتراضات مردمی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا اتفاق افتاده و همچنان ادامه دارد برای ما کمونیستها حاوی تجارب ارزشمندی است. یک انقلاب در خلا تحزب کمونیستی، در خلا آگاهی و تشکل و سازماندهی اکیدا به نتیجه ای نخواهد رسید. در میانه راه یا منحرفش میکنند یا سرکوب خواهد شد. پرهیز از هرگونه پوپولیسم و راستروی غیر انقلابی، تحزب کمونیستی کارگری، سازماندهی مستحکم جنبش و صف مستقل کارگری به اتکا مجامع عمومی و شوراهای کارگری، تشکیل و برپایی کمیته های اعتصاب، برپایی مجامع و شوراها در محل کار و دانشگاهها و مدارس، برپایی کمیته های محلات برای برپایی اعتراضات و تظاهرات خیابانی و... این آن چیزی است که میتواند جمهوری اسلامی را از روی پله آخر و از لبه پرتگاه به ورطه سرنگونی انقلابی بکشاند. در یک کلام ضرورت اصلی امروز تکیه بر تحزب کمونیستی و سازماندهی جنبش انقلابی کارگران و زحمتکشان در یک مقياس سراسری و همگانی میتواند ضامن پیروزی انقلاب کارگری باشد .زنده باد انقلاب کارگری!